شب و هنگام تب و تاب اومده
شب رسوایی مهتاب اومده
ببینید آسمونا نصفه ی شب
شفق روشن آفتاب اومده
ببین ترنم عشق
تجلی خم عشق
ببین قدوم خوش
امام پنجم عشق
صلّ الله علیک،یا امام الباقر...
نو رسیده چشاشو باز میکنه
آسمون صورتشو ناز میکنه
یه نگاه کن روی قنداقه ی اون
دل زهرا داره پرواز می کنه
ماه ما تا چشاشو وا میکنه
عمو عباس و تماشا میکنه
خودشو با چشای آسمونیش
میون قلب عمو جا میکنه
ببین به لطف نگاه
جمال و طلعت ماه
به سایه ی کرمش
ببر همیشه پناه
صلّ الله علیک،یا امام الباقر...
اونی که دزد شب و خواب من
چشای خوشکل ارباب من
میون شبای تاریک دلم
اون که رهبر و مهتاب من
قسم به وادی طور
به آیه آیه ی نور
که ذکر آل علی است
کلید و رمز عبور
علی مولا،علی مولا،یا علی
آمدی ای امام پنجم ما
آمدی ای یگانه بی همتا
برف ها آب شد،زمین خندید
ازبهارتو ای گل زیبا
علم راآمدی که بشکافی
مثل کشتی به سینه ی دریا
تا ابدآسمان آبی تو
میزند سایه برسر دنیا
تو درین صفحه های خالی دل
نقش ها میزنی به رنگ خدا
جوهر بندگیست درقلمت
غیر توحید نیست در قلمت
جوهر بندگیست در قلمت
غیرتوحید نیست در قلمت
ای به دوشت همیشه رایت علم
در بیان تو واقعیت علم
روی منبر که درس می دادی
زیر دین تو رفت نهضت علم
روز اول به اذن حضرت حق
شاهکار تو بوده خلقت علم
عقل ما قد نمی دهد هرگز
به مقام تو ای حقیقت علم
بی فروغ تو می رود از دست
همه ی اعتبار دولت علم
تا که نور کلام تو جاریست
گلشن دین همیشه گل کاریست
ای سرآغاز ناب ماه رجب
وی شروع کتاب ماه رجب
با غروب جمادی الثانی
سر زدی آفتاب ماه رجب
اشک های تولحظه ی میلاد
شده عطر و گلاب ماه رجب
عکسی از حسن کبریا هستی
جای تو قلبه قاب ماه رجب
یک مناجات بر لبم بنویس
در شب مستجاب ماه رجب
در هوای خدا رهایم کن
بیشتر با خود آشنایم کن
بیشتر با خود آشنایم کن
توکه بر چشم خلق جا داری
نوری و جلوه ی خدا داری
شاخ شمشاد حضرت سجاد
ریشه در باغ هل أتی داری
ثمر نخل احمدی که نسب
زحسین و زمجتبی داری
پسر سید البکاء هستی
سرگذشتی پر از بلا داری
پسر سید البکاء هستی
سرگذشتی پر از بلا داری
یادگاری ز لاله های عطش
بر دلت داغ کربلا داری
تو غروب سپیده را دیدی
عمه ی قد خمیده را دیدی
همه جا گرد غصه پاشیدند
با سرتیغ ونیزه گل چیدند
دستهای سیاه بر سرتان
سنگ های کبود باریدند
چشم هایی که گریه می کردند
سیلی وتازیانه می دیدند
مردم کوچه ی یهودی ها
دور سرها مدام رقصیدند
بی ابوالفضل کودکان یتیم
روی خشت خرابه خوابیدند
این همه غم که بر سرت آمد
کودکی تو را رقم می زد
به محمل ماه تابان راکه دیده
به نی مهر درخشان راکه دیده
درون طشت ذکرحق که گفته
به زیر چوب،قرآن راکه دیده
به پای صوت روح افزای قرآن
نشاط می گساران راکه دیده
دوباره بارون رحمت رو کویر دل میباره
یه آقایی اومده که بوی پیغمبرو داره
گذر ملائکه باز رو خاک مدینه افتاد
میرسن با گل و هدیه خونه امام سجاد ...
مدینه چه گل بارونه
لب آسمون خندونه
برای امام باقر
فرشته غزل میخونه
باز مدینه ، چراغونه
خونه ی زین العابدین کهکشونه
این تیکه ماه دردونه
دلارو دنبال خودش میکشونه
امام باقر مددیا مولا امام باقر
جابر اینقدر زنده موندتا
بزنه گلی جوونه
سلام پیمبرو به
این محمد برسونه ...
صاحب علم خدایی به دو عالم نور عینه *ماه زیارتی کربلاست ماه رجب*
میمیرم براش آخه اون نوه ی امام حسینه
جمالش ، مثل خورشیده
رو پای ، بابا خوابیده
براش از بهشت آوردن
لباسی رو که پوشیده
تو بغله علمداره
ذکر عموجون علی اکبر و داره
عجب سعادتی داره
که عمه زینب براش اسفند میاره
امام باقر مدد یا مولا امام باقر
تیغ ابروش ذوالفقاره
توی علم همتا نداره
روی گونش عمه زینب
داره گل بوسه میکاره ...
عکس اون توی چشای قمر ام البنینه خالیه جای علی که این نتیجه شو ببینه
شیرینه شبیه قنده
مثل خورشیده تابنده
یه باغ گلی وا میشه
همین که لباش میخنده
ما با دعاش سرفرازیم
به عشق اون تو سینه هامون مینازیم
یه روز میاد تو مدینه
باهمدیگه صحن و سراشو میسازیم
علی علی علی علی
موّاج میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز می کنیم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالند ، ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم
این چشمهای خیس و تهی دست شاهدند
بی تو به جلوه زار تماشا نمی رسیم
تا بی کرانه های وجود خدائی ات
پر می کشیم روز و شب،اما نمی رسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پای ما
حتی به اوج بال تو آقا نمی رسیم
این زخمها نشانهی تقصیر فهم ماست
شیدا شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد که برتری
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بی کرانه لا یتناهی است وصف تو
آئینهی صفات الهی ست وصف تو
مبهوت جلوه های جلالت کمیت ها
کی می رسد به درک کمال تو بیت ها
ای باشکوه از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانهی عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمی رسد
خورشید تا کرانهی نورت نمی رسد
محراب را که عرصهی معراج می کنی
جبریل هم به گرد عبورت نمی رسد
چشم مدینه مات سلوک دمادمت
چشم مدینه مات سلوک دمادمت
بوی بهشت می وزد از خاک مقدمت
محو خودت تمام سماوات می کنی
از بسکه عاشقانه مناجات می کنی
آقا کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم در به در کوچه ها شدیم
با چهرهی محمدی ات آشنا شدیم
ای مظهر فضائل پیغمبر خدا
آیینه ی شمائل پیغمبر خدا
شایسته ی سلام و تهییات احمدی
شایسته ی سلام و تهییات محمدی
احیاکننده ی کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تارو پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آیینه ی تو انیس توست
تفسیر بی کران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمه ی نور معارف است
هر کس به آیه های مقام تو عارف است
روشن ترین ادله ی علمی ست سیره ات
وقتی که حجتند به عالم عشیره ات
هر کس که تا حضور تو راهی نمیشود
علمش بجز میان تباهی نمی شود
هر قطره ای به محضر دریا نمی رسد
هر قطره که به محضر دریا نمی رسد
سر چشمهی علوم الهی نمی شود
بی بهره است از تو و انفاس قدسی ات
اندیشه ای که لا یتناهی نمی شود
جابر شدن زراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمی شود
کون و مکان اداره شود با اراده ات
عالم دخیل بسته به نعلین ساده ات
فردوس دل اسیر خیال تو می شود
آئینه محو حسن جمال تو می شود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بی قرار وصال تو می شود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بی کرانه ی ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت می کنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت می کنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستهی خدای خودت می کنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستهی دعای خودت می کنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که می برد
دلتنگ کربلای خودت می کنی بس است
امشب برای ما دو سه خط از سفر بگو
از کاروان خسته و چشمان تر بگو
تعداد صفحات : 2
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****